طفل کبیر



توی خونه‌ای که همسر/ مادر خونه منبع آرامش که نبود هیچ، خونه‌ی امن و امان رو کرد جهنمی که محل تنش و فرسایشه، اعضای اون خونه اگر تبهکار و جانی و و قاتل شدند، بهشون خرده نگیرید.

 

پ.ن: بله می‌دونم و متوجهم که هر کی اختیار داره و خیلی از علما و بزرگان، زن‌های تلخی داشتند اما در نظر بگیرید که این ماجرا قشنگ صفر و صدیه، از اون طرف بزرگانی داریم که اگر همسران پایه و همراه و باعرضه‌ای نداشتند، هیچی نمی‌شدند. جون سالم به در نمیشه برد از تبعات این اجتماع کوچک، مگر خیلی انسان خفن و خودساخته‌ای باشی.

پ.ن دوم: اگر قبلا نمی‌دونستم یا شک داشتم، الان دیگه مطمئنم ریشه‌ی اصلاحات توی خونه، زنه. یه موجود پر قدرت و اثرگذار، چه سعید باشه چه شقی.


1.

هر کدوم از ما آدم‌ها، بنا به فراخور روحیه و مدل تربیتی و باور و اعتقادات و استعداد روحمون، یک ظرف و ظرفیت عاطفی داریم که باید به نحوی پر بشه و این با محبت کردن و محبت دیدن محقق میشه.

بعضی‌ها این ظرفشون اونقدر بزرگ هست که به راحتی پر نشه و بعضیها با یه دوستی معمولی و تبادل عاطفی حدافلی و دریافت توجه سطحی و ابتدایی از اطرافیان، خیلی راضی خواهند بود از زندگی!

 

2.

خیلی‌ها به فردی که تازه ازدواج کرده، خرده می‌گیرند که چرا حضورش کمرنگ شده، یا به کسی که بچه‌دار شده، طعنه می‌زنند که داره کلاس می‌ذاره. در حالی که خیلی از این غیبت‌ها، نه به خاطر سر شلوغ شدن یا کم وقت داشتن، بلکه به خاطر پر شدن ظرف عاطفیه. دریافت محبت و توجه کافی از همسر یا همین که یه بچه به آدم بچسبه واقعا سهم به سزایی در ی نیاز عاطفی داره و بعضی‌ها همین کافیشونه و کمتر نیاز به روابط پرشور عاطفی با دیگران پیدا می‌کنند.

البته بعضی‌ها باز هم به تعدد روابط عاطفی با محارم، در عمق و شکل‌های متفاوت نیاز خواهند داشت و همچنان قهوه خوردن با یک دوست و گپ زدن و برادر، در لیست نیازمندی‌هاشون درج میشه ولی باز هم نقش اصلی رو همون روابط پایه‌ای و عمیق (همسر و فرزند) پر می‌کنه.

 

3.

دلم می‌خواد یه حرف خطرناک بزنم.

به نظرم این که در اسلام، قاعده‌ی چند همسری (بنا به ضرورت‌های اجتماعی و نه منافع و مطامع شخصی!) قرار داده شده و بلافاصله بعدش خطاب به دوستان ذکور گفته شده که رعایت عدالت سخته، واقعا به خاطر این نیست که مرد نمی‌تونه محبت قلبیش رو به شکل مساوی تقسیم کنه. (و اصلا به نظر من چه اهمیتی داره چقدر از قلب طرف مال ماست؟ خیلی مهم نیست و اما چه چیزی مهمه به نظرم؟ خواهم گفت.)

 

معنای عدالت میشه: اعطاء کل ذی حق حقه / دادن هر حقی به حق دارش! و این به خاطر این هست که استعداد و نیاز افراد با هم متفاوته. و طبق این تعریف، مساوات، یعنی پاسخ مشابه به نیازهای غیر مشابه اتفاقا عین بی‌عدالتیه. مقیاس بحثمون رو کوچیک کنیم و به همین ظرفیت عاطفی بسنده کنیم. اندازه‌ی ظرف عاطفی آدم‌ها خیلی متفاوته و هر کسی با یک میزان از توجه و تبادل عاطفی اقناع میشه و هیچ کس به اندازه‌ی همسر و به جای همسر نمی‌تونه به یک زن محبت کنه. خیلی باید هنرمند باشه یک مرد یا خیلی زیرک و توانمند، که بتونه به این تنوع نیاز در افراد مختلف پاسخ بده بدون این که این نیازها نسبت به هم تزاحم پیدا کنند و بدون این که هیچ کدوم از اون افراد (خانم‌ها)، احساس کنند که نیازهاشون معطل و بی‌پاسخ مونده یا احساس کنند نسبت به دیگری توجه کافی بهشون نمیشه.

این رو بگذاریم کنار حقوقی که زن داره و تکالیفی که مرد به عهدشه (مثل حق قِسم، حق هم‌بستری و رفع نیاز جنسی که باز در آدم‌های مختلف متفاوته، نفقه با تمام جزئیات صحیح اسلامیش) و بپذیریم که مرد مجاز نیست به خاطر چند همسری از انجام اون‌ها در هیچ یک از زن‌ها شونه خالی کنه، خواهیم دید چرا مردهایی که اصولا دو یا چند هندوانه بلند می‌کنند کمرشون نصف میشه زیر بار!

 

پ.ن: احتمالا چند تا پست هم خواهم داشت تا از خجالت خانم‌ها هم در بیام!


بعضی وقت‌ها هم باید به خودمان یادآوری کنیم که اگر در جایگاهی قرار گرفتیم و توی پستمان درست بازی نکردیم، مثلا اگر در خانواده به درستی محبت نکردیم و برای کسانی که دوستمان دارند کلاس گذاشتیم، خدا کار بندگانش را معطل یک موجود پر افاده و مسخره نمی‌گذارد ها! هزار تا بهتر و کار بلدتر از آدم‌های دماغ سر بالا در جامعه ریخته. از همه بهترش هم خدا. فقط او که کوتاهی می‌کند، خودش نعمت رشد را سوخت کرده رفته. اوست که زیانکار است، چون نه توفیق را جلب می‌کند و نه احساسی با علائمی از خسارت در او بیدار می‌شود.


برای ما که مدعی به دل داشتن محبت ابا عبدالله علیه السلام هستیم، به اندازه‌ی ظرف‌ها و ظرفیت‌هایمان، کربلاهایی کوچک هست. کربلاهای فسقلی، نقلی، کف دستی. اما با همان ترکیبِ بازی.

برای همه‌ی ما لحظات مواجهه‌ای هست. سخت. طوفانی. آتشین. که حس می‌کنیم گرمای سوزنده‌ی باد ابتلائات را. که می‌آید و می‌کوبد و می‌پیچد و به سختی گذر می‌کند.

همان آنی که یاران صدیق از دست رفته‌اند، تکیه‌گاه‌ها کالعهن المنفوش» بی‌اثر شده‌اند و پایت از خستگی می‌لرزد، به خودت آمده‌ای و زخم‌های نشسته برتنت را دیده‌ای و تنهایی‌ات را و خیمه‌هایی که پشت سر است و مسئولیتش با توست و دشمنی که روبروست و اگر خدا نمی‌بود و ایمان وجود نداشت، باید از وحشت بی‌رحمی‌اش قالب تهی می‌کردی، آنِ نزول رحمت است، اگر نظر کنی.

در زندگی همه‌ی ما کربلاهایی هست، هر چند کوچک، هر چند نقلی و به اندازه‌ی ظرفیتمان، تا خدا تنهایی و اضطرارمان را مثل کودک شیرخواره ببیند و گویی بی گذر کردن از این میدان‌های رزم، با شجاعت و به تنهایی، از وسعت و رزق و برکت کثیر خبری نیست.


این که این روزها دست به قلم نمی‌برم (نمی‌تونم ببرم) در هیچ جا، واقعا یکی از نعمات خفیه‌ی الهیه.

جهانم رو باران رحمت الهی داره با خودش می‌بره و من نشستم ببینم کجا فرود میایم بالاخره.


*دعای حضرت نوح علیه السلام، در هنگام سوار شدن بر کشتی و یاداور بسیار نزدیک روزی که ما در سیل تصمیم به گردش در شهر گرفتیم.


وقتی کاری بهم سپرده شده، به هر دلیل کند انجام میشه و یکی بتمن وار و زورو صفت وارد میشه که کمکم کنه جمعش کنم حالم از دو تا چیز به هم می‌خوره:


1. خودم، که چرا انقدر کندم!

2. خیّر محترم و طفلکی و دلسوز و آگاه به زمان‌بندی خروجی‌های تشکیلاتی! :دی


دست خودم نیست. کمال‌گرایی و تمامیت‌خواهی مجموعا من رو برده، انگشتام رو فرستاده برای خانواده‌م!


خواستم بگویمت سادات خانم، لطفا روی توحید در قلبت کار کن. خدا را، با تمام هستی‌ات بخواه و قبل از این که وارد این مرحله‌ی حساس از زندگی‌ات بشوی، بخواه چشم و گوش و عقلت را آن جور که لازم است و خوب می‌داند روشن و بیدار کند. زن سکان‌دار عاطفه‌ی کل جهان است. سکان‌دارهای ورزیده، کشتی را اگر وسط طوفان باشد هم هدایت می‌کنند. این ورزیدگی را از قادر مطلق و حافظ و بصیر مطلق بخواه.


تبلیغات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

درمان پوست بیماری علم پزشکی، بقاء... "Medical Science, Surviva" به وبلاگ وو چت خوش آمدید son of man پروکسی رایگان تلگرام دانش سبز گل وگیاه پزشکی معرفی بهترین سایت های پوکر آنلاین هورامان